☺خواهران دو قلو ☺
☺نامه های من و ابجیم☺
سلام این پست رو من یعنی ابجی فسقلی به نیابت از ابجی بزرگه مینویسم در وصف خودمون ما دوتا خواهر دوقلوییم اصلا هم مهم نیست که یکیمون تو این دنیای عجیب غریب گیر کرده و یکیمون پیش خدا کیف میکنه من اصلا به ابجی بزرگه حسودی نمیکنم چون دختر خوبی ام درست فهمیدین ابجی بزرگه رفته پیش خدا و منو تنها گذاشته ولی خب من پررو تر از این حرفام که دست از سرش بردارم واسه همینم این وبلاگ رو ساختم تا خیال نکنه یادم رفته چه جوری تنهام گذاشت و رفت بببخشید باید برم تا بعد بای به به ای خانم قشنگ و ملوس ای که در پیش آینه با تاپ روی اجزای صورتت یک یک شدهای – چشم خواهری! – خوشگل می شود بند عفت از این ناز نگو اصلا که: “ذاتا این مدلم” من که این قدر خویشتن دارم که اگر موجبات ننگی تو خواهرم توی این بریز و بپاش پیش خود فکر کن که مرد غریب از لبش آب راه میافتد من خودم بی خیال دنیاشم مشکل از سوی جوجه کفترهاست که به یک جلوه ی زن از مریخ رشته را میکنند هی پنبه ما که داریم خانهای در بست غالبا عصرها همانجایم الغرض این از این همین دیگر من نمیدونم چی بگم واقعا با این عکسا ابجی بزرگه دعوام نکنیا ولی فعلا جو گیر شدم تو مسابقه تاپ بلاگر شرکت کنم کلیه بازدیدکنندگان وبلاگ خواهران دوقلو توجه توجه لطفا روی ایکون تاپ بلاگر توی قسمت تبلیغات کلیک کنین و به این وبلاگ رای بدین فقط به خاطر اینکه به بعضیا ثابت بشه من فسقلی نیستم ابجی بزرگه عزیز سلام نمیدونم چی بگم راستش یه بغض وحشتناک گلوم رو گرفته داره خفه ام میکنه اگه بگم دلم برات یه ذره شده قول میدی بهم نخندی؟ باز که نیشت تا بنا گوشت بازه دختر که اینجوری نمیخنده خجالت بکش ابجی بزرگه از اهنگ وبلاگ خوشت اومده ؟ من که خیلی خوشم اومده مخصوصا اون تیکه اش که میگه از اون بالا تو رو میبینم ابجی بزرگه میدونم که از اون بالا منو میبینی یه جورایی حضورت رو احساس میکنم میدونی گاهی فکر میکنم کاش تو بودی اون وقت من دیگه مجبور نبودم انقد تنهایی بکشم فردا امتحان دین وزندگی داریم ولی به طرز وحشتناکی نمیتونم درس بخونم به نظرت چی کار کنم که حواسم بیاد سر جاش ؟ وای که دلم میخواد سرمو بزنم به دیوار ابجی تو به خدا نزدیک تری سفارش منو بهش بکن دارم از تنهایی دیوونه میشم ابجی نمیدونم چه جوری اشکامو پاک کنم که تابلو نشه نمیخوام مامان بفهمه گریه کردم چون ناراحت میشه رفته ورزش ولی الان هاست بیاد باید برم خداحافظ کوچیک شما:ابجی فسقلی اولا که سلام ابجی کوچیکه بعدشم چی چی رو پست مشترک عین بچه ادم اول میومدی با خودم مشورت میکردی بعد پست مشترک می زدی به فرشته نگهبانم میگم اخت کنه نه شوخی کردم دلم نمیاد چه خبرها؟ خوبی ؟خوش میگذره ما رو نمیبینی ؟ انقده دلم برات تنگ شده بود از 2 ساعت پیش که برام نامه نوشتی گفتی بیا وبلاگ و ببین منم سریع ای دی اس ال بهشت رو وصل کردم و نشستم پای نت راستی درساتو خوندی اومدی اینجا علافی ؟!!! الان میرم به مامان لوت میدم خدا به دادت رسیده که نمیتونم برم لوت بدم وگرنه که کارت ساخته بود در ضمن دفعه بعد که خواستی بود ونبود منو واسه زنده ها شرح بدی لطفا یه هماهنگی کن باشه فسقلی؟ اها یادم نبود تو بزرگ شدی البته در هر صورت من 5 دقیقه از تو بزرگ ترم خودت رو بکشی هم به من نمیرسی فعلا تا بعد
که قدم میزنی به مثل عروس
کردهای یک دو ساعتی میک آپ
ریمل وسایه و رژ و پنکک
میبری از بزرگ و کوچک دل
چون کمربند سبز تهران، باز!
خودم اینکارهام عزیز دلم
باز، دیوانه میشوم دارم!
پس چرا این قدر قشنگی تو؟!
تا حدودی به فکر ما هم باش
گر ببیند تو را به این ترتیب
طفلکی در گناه میافتد
نه که منظور من خودم باشم
غصهام معضل جوانترهاست
خل و دیوانه میشوند از بیخ
بس که ناواردند و بی جنبه
_تازه ویلای دوستان هم هست!_
هفتهای یک دو روز تنهایم
روسری را جلو بکش خواهر!
Design By : RoozGozar.com |